وصیت نامه شهید سید قاسم مشکانی

 

شهیدسیدقاسممشکانی

            نهایت ارزویم این بود که از اسلام و قرآن و از سرزمین اسلامی پاسداری نمایم. خداوندا در رحمتت را به روی من گشودی و بر من منت نهادی و این نعمت بزرگ را به من ارزانی داشتی و چنین فوز عظما را نصیب من نمودی اما من در مقابل لطف و کرمت از شکرش عاجزم. من بر خود واجب و لازم دانستم که به ندای امام زمان لبیک بگویم و در صحنه جنگ حضور به هم رسانم و تا آنقدری که در توانم باشد از دین جدم حمایت کنم. پیامم به همسنگران و جوانان این است که سلامم را به رهبر عزیزم برسانید و بگویید ما مردم کوفه نیستیم و تا آخرین نفس از اسلام دفاع خواهیم کرد. همانطوری که سرور ازادگان حضرت امام حسین (ع) فرمودند: اگر دین جدم با خون من احیا می شود پس ای نیزه ها و شمشیرها بگیرید مرا.

            دل به دنیای غدار مبندید که دنیا فانی است و آخرت جاویدان. به پا خیزید و به ندای امام زمان لبیک بگویید و جبهه ها را پر کنید که پیروزی از آن ماست . و از کشته شدن نهراسید که شهادت در راه اسلام بهتر از زندگی ننگین است .

            و اما پدر مهربان گرچه زحمات پر مشقت مرا متحمل گشتی و در حال به ثمر رسیدن هدیه اسلام نمودی و این وظیفه شرعی تو بود امید است ببخشی و عفو فرمایی.

            و اما مادرم وقتی خبر شهادت فرزندت به تو رسید می دانم داغ جوان برای مادر خیلی سنگین است اما صبر و بردباری را پیشه خود ساز و برایم اشک مریز . گریه ات را نگهدار تا به حرم امام حسین(ع) رسیدی با اشک چشمهایت صحن و سرای حسین(ع) را شستشو بده و سلام مرا به جدم برسان.

            و پیامم به برادران و خواهرم: من به شما سفارش می کنم در شهادت من گریه نکنید بلکه خوشحال باشید . نکند از گریه شما منافقین خوشحال شوند و قلب امام عزیز را بیازارید.

 

 

معرفی مشاهیر

علی اکبر مشکانی پیشکسوت کشتی

بنده علی اکبرمشکانی تاریخ ورودم به جهان خاکی سوم خرداد ماه یکهزار سیصد و سی وهفت در روستای بسیار قشنگ (مشکان) زادگاه ستاره درخشان ادب ایران (بونصر) به ثبت رسیده، دوره ابتدایی تحصیلم را مدیون دبستان آله طه زادگاهم هستم سال 1349بود که به همراه خانواده به زادگاه مادری ام سبزوار کوی نقابشک مهاجرت نمودیم وبرای ادامه تحصیل دوره متوسطه در دبیرستان دکترغنی (ایوب محمودی) ثبت نام نمودم سال دوم بودم که نعمت پدر را از دست دادم ضربه ی بسیار مهلکی بود، بعد ازفوت سرپرستی خانواده وبارسنگین آن بر دوش برادر بزرگترم (حسین اصغر) که خود نیز از قهرمانان وکشتی گیران ودارنده مدال نقره ی پیشکسوتان کشور می باشد افتاد که ازهمین جا برای ایشان توفیق وسلامتی آرزو دارم.....و

        در همین سال آقای کاظم عربی که خود یکی ازکشتی گیران وزن 74کیلو گرم خراسان بودند به کلاس آمدند وبه من پیشنهاد دادند که در مسابقه کشتی انتخابی آموزشگاه های سبزوار شرکت کنم . با اینکه بنده هیچ گونه آمادگی قبلی نداشتم پذیرفتم وشرکت کردم ومقام دوم وزن 68 کیلوگرم آموزشگاه های سبزوار را کسب نمودم ازاین پس تمرینات خود را به طور جدی زیر نظر زنده یاد (پهلوان شفیعی )،(قاسم شاهی )، (شهید محمود تقدسی ) گذراندم وجا دارد از این عزیزان وهمچنین استاد رمضانعلی فروزان صاحب زنگ وپیشکسوت باستانی ،رضا عربی واستاد عسگر منوچهری وسایر عزیزانی که برایم زحمت کشیده اند تشکر نمایم وپوزشی بخواهم ازهمشهریانم که نتوانستم مقامی بالا تر ازقهرمانی استان در وزن 68و74کیلوگرم برایشان افتخار کسب کنم.

       سال 1360تشک را بوسیدم وبا دنیای قهرمانی برای همیشه خداحافظی کردم وهمان سال تشکیل خانواده دادم واکنون سالهاست که دیگر با زندگی کشتی می گیرم واز بزرگانم در ورزش آموخته ام که اگر زمین خوردم مایوس وناامید نباشم بلند شوم ومصمّم تر باشم، به شغل تزئنات ساختمان مشغولم . حاصل زندگیم 5فرزند 2پسر و3دختر می باشد بچه ها همگی ازدوج نموده اند وپنج نوه ی(تبسم سادات،تسلی سادات،روشان سادات،امیرارسلان وگلچهره ی) خیلی قشنگ هم خداوند به ما داده از زندگی ام بسیار راضی هستم واحساس می کنم خانواده ی خوشبختی دارم وفکر می کنم که هیچ کس به اندازه من خوشبخت نباشد، چراکه به قول بزرگی که می فرماید خوشبختی، داشتن چیزهایی که دوست داریم نیست؛بلکه دوست داشتن چیزهای است که داریم: خوشبختی را هرکسی در چیزی می داند ومن درقناعت. وقتی که نان هست پنیرهست کاسه داغ محبت هست پس همه چیز هست .

گرنبود برسرخوان آن واین                 هم بتوان ساخت به نان جوین

      به قول سهراب سپهری عزیز چشم ها راباید شست جور دیگر باید دید. زندگانی سیبی است گاز باید زد باپوست . بگذریم. هنوز هم برای سلامتی خودم ورزش می کنم به طبیعت علاقه فراوان دارم . سال 62 بود که به جرگۀ مربیان پیوسته ودر این  کسوت به خدمت تیم کشتی شهرستان درآمدم وحدود شش سال در خدمت علاقمندان به کشتی بودم و همزمان درسمت دبیر هیأت کشتی نیز فعالیت داشتم و بعدها به تقاضای دوستان مسئولیت هیأت را پذیرفتم.

        درهمین ایام در سال 1373بود که به فکر پایه گذاری ورزش همگانی شامگاهی افتادم و به همراه دوتن از دوستان پیشکسوتم (کریمی وجمالی ) نیز هفته سه جلسه تمرین را شروع کردیم که بعد از مدتی با استقبال خوبی از طرف علاقمندان به ورزش روبرو شد ومدت 21 سال است که همچنان ادامه دارد.

    اگر بخواهیم اشاره ای به نوع تمرین داشته باشیم حرکات اصلاحی و آمادگی جسمانی است با هدفمندی گرم کردن، سرد کردن و انعطاف پذ یری به احتمال قریب به یقین ، اجرای حرکات کششی وگرم کننده که سبب افزایش انعطاف پذیری بدن می شود  ازصدمات وآسیب های شدید که ممکن است در حین انجام تمرین رخ دهد جلوگیری می نماید وهمچنین تمرینات کششی جهت سرد کردن بدن و برگشت به حالت اولیه وبه اصطلاح (ریکاوری ) بسیار مناسب است. باید اذغان کنم که برخود فرض دانسته ازدو مربی خوب شامگاهی که چند سالیست در معیت این بزرگواران هستم آقایان یدا.. آزاد وحسن یزدی تشکر نموده وزحمات این دو بزرگوارارا ارج نهم .

مورد بعدی پیشنهادی بود که بنده به مرکز پژوهش علوم جغرافیایی و مطالعات اجتماعی دانشگاه حکیم سبزواری دادم مبنی بر تقاضای آموزش علمی به مربیان به منظور پیشگیری از آسیب ها وحرکات غیر اصولی در هنگام ورزش، تا با برگزاری کلاس های مزبور خدمت علمی و ارزشمندی به جامعه ورزشی ارائه شود وعمل به آن یک فرآیند خجسته ومبارکی است.

 23تیرماه سال 58یکی از تلخ ترین روزهای زندگی ورزشی کاروان کشتی سبزوار اعزامی جهت مسابقات قهرمانی استان درشهر گناباد بود در آن روز برای دوست بزرگوارم موسی الرضا امین زارعین در وزن 57کیلوگرم که بنا به دلایلی ناراحت روی تشک ظاهر شد و یکی ازحریفان که از ذکر نامش خودرای می کنم با اجرای فن خلاف جوانمردی وعدم رعایت دقیق مقررات کشتی و سهل انگاری داور موجب مصدومیت شدید نخاعی وی از ناحیه گردن شد که زدودن این واقعه ی دهشناک از ذهنم غیرممکن است از پشتکار این بزرگ مرد همین بس که با مصدومیت توانست دکتری فلسفه را از مسکو  و دکتری فلسفه اسلامی را از تهران اخذ نمایند . اگر چه دیریست پیشکسوت دیار سربداران سبزوار شادروان حاج ولی عتباتی دربین ما نیست ولی شجره طیبه آن مرحوم برای مردم این سامان باقی وستودنی است سالن شهدای هویزه سبزوار یادگاری ماندگار است از تلاش های آن بزرگوار، بر خود فرض دانستیم از زحمات آن  بزرگ مرد و همچنین شورای اسلامی شهر دردوره ی سوم وشهرداری به جهت ساخت و آماده سازی مسیر سلامت قدر دانی نمایم . 



http://www.moosa-a.blogfa.com

معرفی مشاهیر

 

مشکانی، محمدرضا

 

خلاصه : دكتر محمدرضا مشكانی متولد سال 1322 شهر مشكان سبزوار است. وی دارای مدرك دكترای تخصصی آمار از دانشكده ايالتی فلوريدا درسال 1357 و عضو هئيت علمی دانشكده علوم دانشگاه شهيد بهشتی با مرتبه علمی استاد می باشد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوری اسلامی و شانزدهمين دوره جايزه جهانی كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم پايه

رشته : آمار

خاطرات کودکی : نخستين خاطره دوران كودكی محمدرضا مشكانی مربوط به ثبت نام در دبستان است. در آن زمانها در روستاها مكتب خانه ها بودند و مدرسه جديد وجود نداشت. در اين حين مدرسه دولتی در مشكان افتتاح شد و قانونً بايد مكتب خانه تعطيل می شد و كودكان به مدرسه دولتی جديد می رفتند؛ اما قرابت خانوادگی و نفوذ محلی مانع اين امر شد و به واسطه رعايت نسبت خانوادگی پدر او از ثبت نام فرزندش در مدرسه خودداری می كرد و او خود روزی تصميم گرفت كه به مدرسه برود و ثبت نام كند. شناسنامه را برداشت و در مقابل مدرسه كه يك ساختمان گنبدی خشت و گلی قديمی يادگار زمان اشغال سربازان روس بود مدتی منتظر ماند تا زنگ تفريح را زدند و آقای مدير مدرسه بيرون آمد و او را به مدرسه برد و در سال دوم ثبت نام كرد.

اوضاع اجتماعی و شرايط زندگی : شرايط خانوادگی محمد رضا مشكانی از همان نوع خانواده های سنتی خرده مالكی و كشاورزی به شيوه دهقانی مرسوم در خراسان بود. پدر خرده مالكی بود كه در قياس با ديگران از رفاه نسبی برخوردار بود. به واسطه زعامت يك قبيله از احترام عالم برخوردار بود. خانواده شامل شش فرزند (چهار دختر و دو پسر) زندگی آرام و بی دغدغه ای داشت. طبق رسم محلی دختران بيشتر به آموزش خانه داری و كمك به امور دام و پارچه بافی و غيره را در پيش رو داشتند. پسران ضمن آموزشهای رسمی در امور كشاورزی و دامداری و كمك به پدر در اداره املاك و احشام مشغول بودند.

تحصيلات رسمی و حرفه ای : محمدرضا مشكانی خواندن و نوشتن قرائت قرآن و كتب مذهبی در مكتب خانه های مشكان فراگرفت. دوران ابتدايی را نيز در شهر مشكان و دوره متوسطه را در مدارس نيشابور و دوره آخر دبيرستان را در مدرسه دارالفنون تهران گذراند و ديپلم رياضی را كسب كرد. گذراندن دوره چهار ساله كارشناسی ارشد آگرونومی (پژوهشهای كشاورزی) در دانشكده دانشگاه تهران واقع در كرج با رتبه اول به پايان برد. پس از پايان خدمت وظيفه در موسسه آموزش عالی آمار به تحصيل در دوره كارشناسی ارشد آمار (آمارشناسی درجه يك) پرداخت و بعد از احراز رتبه اول و بورس تحصيلی عازم ايالات متحده آمريكا شد و در دانشگاه ايالتی فلوريدا به ترتيب درجه كارشناسی رياضی با كهاد آمار، كارشناسی ارشد آمار رياضی و بالاخره دكتری آمار را در سال1357 كسب كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل محمدرضا مشكانی ميتوان به رخداد 15 خرداد 1342 را نام برد كه مقارن به ايام امتحانات نهايی سال ششم دبيرستان بود كه حوزه امتحانی در دبستان سعدی سرچشمه در قلب وقايع آن دوران قرار داشت.

فعاليتهای ضمن تحصيل : در سالهای تحصيل محمدرضا مشكانی در دانشگاه شركت در فعاليتهای اجرايی اصلاحات ارضی مرحله دوم بود كه به عنوان كارآموز و دانشجوي سال دوم كشاورزی درآن شركت داشت و در فعاليتهای كسب و كار خانواده درامور كشاورزی و دامداری شركت ميكرد و در مقاطع كارشناسی ارشد سمت معلمی در موسسه آموزش عالی آمار را بر عهده داشت.

استادان و مربيان : از تعداد زيادی از آموزگاران، ‌دبيران و اساتیدی كه در ايشان نقشی ماندگار داشتند ميتوان به :

 آقای ابوالفضل تفرشيان مدير و آموزگار سالهای دوم دبستان تا چهارم،

آقای عظيمی مدير و آموزگار رياضی دبستان شاهپور نيشابور،

‌آقای گنجی دبير ديبرستان كمال الملك نيشابور ،

آقای اختر خاوری و ‌كوشا دبيران دبيرستان،

مرحوم دكتر مهدوی اردبيلی ،

مرحوم دكتر منوچهری كاشانی،

‌مرحوم دكتر عباسعلی خواجه نوری در دانشگاه و خانم بيلارد استاد راهنمای رساله دكترا،‌

مرحوم دب.باسو و گودنر از كسانی بودند در خارج كشور منش معلمی آنها تأثيری فوق العاده بر وی گذاشت.

هم دوره ای ها و همکاران : از همكاران محمدرضا مشكانی خانم لين بيلارد در دانشگاه جورجيای آمريكا است كه اغلب در نوشتن مقالات با هم همكاری داشته اند.

همسر و فرزندان : محمد رضا مشكانی در سال 1348 با سركار خانم زهرا سادات مشكانی يكی از منسوبات خود ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج دو فرزند دختر بانامهای آناهيتا و آمی تيس است. همسر وی استاد دانشگاه علوم پزشكی تهران است . فرزند بزرگتر در ايلات متحده مسئوليت يك مركز مراقبتهای بهداشتی را بر عهده دارد و فرزند كوچكتر نيز در آنجا مشغول تحصيل در رشته مهندسی عمران رشته راه سازی است و مشغول خدمات در يك شركت بزر گ بين لمللی است.

مشاغل و سمتهای مورد تصدی :  مدير آموزش موسسه آموزش عالی آمار، معاون پژوهشی موسسه آموزش عالی آمار، مدير گروه آمار دانشگاه شهيد بهشتی، معاون پژوهشی دانشكده جامع انفورماتيك و مديريت دانشگاه شهيد بهشتی، معاون آموزش دانشكده علوم رياضی دانشگاه شهيد بهشتی، مدير دفتر هماهنگی امور پژوهش دانشگاه شهيد بهشتی، سرپرست كميته برنامه ريزی آمار وزارت علوم تحقيقات و فناوری

 فعاليتهای آموزشی :  تدريس دروس آمار درموسسه آموزش عالی آمار، گروه آمار دانشگاه شهيد بهشتی در مقاطع مختلف ، دانشگاه تربيت مدرس ،‌دانشگاه علامه طباطبائی، دانشگاه جورجيای آمريكا، دانشگاه تكزاس (ال پاسو) آمريكا و تدريس در دوره های مختلف موسسه آمار سازمان ملل واقع در توكيو ژاپن. پژوهش نظری و كاربردی در زمينه علم آمار و كاربردهای آن و راهنمای پايان نامه های دانشجويان دوره كارشناسی ارشد و دكتری

مراکزی که فرد از بانيان آن به شمار می آيد :

1 -  انجمن آمار ايران  

2 - دوره آموزشی كارشناسی ارشد آمار اقتصادی اجتماعی در دانشگاه شهيد بهشتی  

3 - دوره آموزشی كارشناسی ارشد بيمه آمار (آكچوئری) در دانشگاه شهيد بهشتی

4 - دوره دكتری آمار در دانشگاه شهيد بهشتی

شاگردان : از شاگردان محمد رضا مشكانی ميتوان به دكتر انوشيروان كاظم نژاد دردانشگاه تربيت مدرس، دكتر فرزاد اسكندری در دانشگاه علامه طباطبائی،‌دكتر كامران قريشی در دانشگاه رازی، دكتر حبيب اله اسماعيلی در دانشگاه علوم پزشكی مشهد، دكتر مسعود كريملو در دانشكاه توان بخشی و تعداد زيادی در جاهای مختلف مشغول به خدمتند.

همفکران فرد : محمدرضا مشكانی در آمار معتقد به روش بيزی هستند از اين رو دكتر احمد پارسيان استاد دانشگاه تهران و مرحوم دب باسو ،‌دی وی، ليندلی، فيليپ ديويد ،‌جورج كاسلا،‌كريستين رابرت  درخارج كشور و افراد بسيار ديگر از همفكران ايشان هستند .

آرا و گرايشهای خاص : گرايش خاص وی به رشته آمار بيزی و تفسير ذهنی احتمال است كه بنيان متكب بيزی آمار را تشكيل ميدهد. اين گرايش در سالهای اخير نضج فوق العاده ای يافته است كه حاصل پيشرفهای شگفت انگيز در محاسبات آماری با رايانه است.

جوائز و نشانها : محمدرضا مشكانی جايزه و مدال دانش از وزارت آموزش و پرورش به خاطر رتبه اول در دانشگاه و كسب بورسيه و جايزه نفر دوم بهترين پژوهشگر دانشگاه شهيد بهشتی ،تقديرنامه های متعدد به خاطر انجام پژوهشهای مختلف ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامی و شانزدهمين دوره جايزه جهانی كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگی عرضه آثار : محمدرضا مشكانی آثار خود را در درجه اول به صورت مقالات علمی پژوهشی در مجلات معتبر بين المللی و داخلی منتشر كرده است. در مرحله بعد با شركت در كنفرانسها و همايش های بين المللی داخلی به نشر آنها پرداخته است . تعداد تألیفات (نگارش یا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5 تعداد تألیفات (نگارش یا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمینه علمى تألیفات: آمار مقدماتى در دو جلد، تجزیه و تحلیل سریهاى زمانى، روشهاى چند متغیرى گسترده. مقالات تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 26

زمینه علمى مقالات: آمار، استنباط آمارى، سرى‏هاى زمانى، علوم اجتماعى، علوم تجربى، طرح آزمایش‏ها، هیدرولوژى.

مردم ایران قربانی سایست بازی های سیاستمداران

با سلام به همه دوستان عزیز و ارجمند

در این روزها که زمان انتخابات فرارسیده است دوباره و دوباره مسوولین دست به دامن مردم شده اند

مردمی که از حماسه آفرینی خسته نمیشوند حتی اگر گرسنه شوند و فقر و فلاکت تمام زندگیشان را دربر بگیرد

حالا نمایندگان به فکر معیشت مردم افتاده اند؛ مردمی که فقط و فقط به خاطر اصالت اسلام دم فرو بسته اند و لب به سخن نمی گشایند

کشوری که در آن ،حرف از مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) زده میشود مسوولینش مردم را به سخره گرفته اند و بازیچه دست خود کرده اند

بیکاری و فقر در جامعه بیداد میکند و حالا آنکه نامزدهای انتخاباتی به جای یک برنامه جامع و کاربردی برای ریشه کن کردن این معضل در صدد حذف یکدیگر از صحنه انتخابات هستند. 

آری برادر من، کشوری که دم از اسلام میزند، روز به روز آمار دزدی، فحشاء، اختلاس، سقط جنین، اعتیاد و غیره غیره در آن رو به افزایش است و حال آن که نمایندگان تنها به فکر تقویت جناح بندی خود هستند

 

پروردگــــارا؛

اینک،سکان زندگی طوفان زده ام را به تو می سپارم؛

می دانم که نتیجه ی این اعتماد و توکل، آرامــــش است ...

 

 

تفاوت زبان ترکی خراسانی با آذربایجانی و ترکمنی

 

مقدمه : زبان تورکی خراسانی نام گونه ای از زبان‌های ترکی است که بیشتر در استان خراسان بزرگ تکلم می گردد. ترکان خراسان، بیشتر در مناطق شمال خراسان بزرگ : بجنورد، شیروان، قوچاق، درگز، کلات و اسفراین و شمال سبزوار و نیشابور، سرولایت و خور و جوین و مشکان و روستاهای اطراف سکونت دارند. اگر تکلم کنندگان اوغوز، ازبک را هم بحساب بیاوریم، محدوده این زبان تا جنوب ازبکستان گسترش می یابد. در این مقاله " تفاوت زبان تورکی خوراسانی با آذزبایجانی و ترکمنی " بادرنظرگرفتن لهجه اکثریت ارائه شده است.

 

رده بندی ترکی خراسانی:ترکی خراسان به خانواده ترکی اوغوز و یا ترکان غربی تعلق دارد و از نظر زبان‌شناسی شاخه ترکی اوغوز شامل ترکی ترکیه، آذربایجان، ترکی خراسان، ترکمنستان، ترکهای قشقایی، منطقه خوارزم و خیوه ازبکستان و ... می‌باشد.  لهجه این زبان گرچه معمولا لهجه ای بین لهجه های آذربایجانی و ترکمنی در نظر گرفته می شود، اما لهجه هیچکدام نیست.

 

لهجه ها ی ترکی خراسانی: زبان ترکی خراسانی به سه لهجه تقسیم می شود. لهجه های شمالی، جنوبی و غربی. لهجه شمالی دراطراف قوچان، لهجه جنوبی در سلطان آباد (نزدیک سبزوار) و لهجه غربی نزدیک بجنورد گویش می شوند.

 

تفاوت ها:  زبان تورکی خراسانی درعین حال که شباهت معینی با ترکمنی نشان میدهد (مثلا حفظ مصوتهای کشیده) از سوی دیگر به جهات خصوصیات عدیده مهمی به صورت قطعی ازآن جدا می گردد و از سوی ساکنان خراسان ازآن جدا شمرده می شود. مثالهای زیر می توانند راه گشا باشند:

 

 1- در زبان ترکی خراسانی همانند تمام زبان های اوغوز صدای پیشین گ و ت( -k و -t ) در ترکی باستان  به د و غ ( - g , -d ) تبدیل شده اند. مانند:  گئز ( gēz)به معنی چشم به جای گوز( göz) ، دیش( dīş ) به معنی دندان به جای تیش( tîiş).

 

٢- زبان ترکی  خراسانی مصوت های کشیده ترکی باستان را حفظ کرده است.  مثلا بوت ( bût ) به معنی ران، یاغ (yâğ) به معنی روغن، غان یا قان ( kân) به معنی خون، یول ( yôl)  به معنی راه، در ترکمنی به تر تیب (bût , yâğ, gân, yôl). می باشد.

 

٣- مصوت های محافظت شده به طور سیستماتیک در ترکی ترکمنی نیز موجود است. در لهجه های غربی آنادولو نیز مصوت های کشیده کوتاه شده اند و بسیار نادرند.

 

 علیرغم این امر، زبان ترکی خراسانی غیر از ترکمنی است. این مطلب را حفظ مصوت های کشیده ترکی باستان، نه فقط در مواضعی که در مصوت های لثه ای دندانی (دیفتونگ) کشیده وجود دارند، بلکه در موارد دیگر در زیر نیز روشن می سازد. مشابه آنچه فوقا مشاهده کردیم، ترکی ترکمنی کشیدگی های دیفتونگ را محافظه نموده، کشیدگی های ساده را نیز کوتاه کرده است. یعنی آد âat به جای اد ât (اسم)، اما باش baş به جای بش bâş (سر).

 

 ۳- زبان ترکی خراسانی کشیده گی های ساده را نیز محافظه کرده است. مانندباش / bâş (سر)، ایچ /îç  (سه)، (در ترکمنی اوچ /  üç، اما در خلج űş-îç، درکاشغری űç .

 

۴- " در نکات مهم دیگری نیز زبان ترکی خراسانی به وضوح از ترکمنی جدا می گردد. ازجمله تبدیل ö به e و ü به i است. دراین امر بی شک تاثیر زبان های ایرانی موجود بیشتر است (فارسی تاتی کردی و....). توجه داریم که در فارسی صداهای ö و ü موجود نمی باشد." مانند : گون : گین / قیز : قئز /

 

در بخشی از شهرستان بجنورد درخراسان شمالی حرف های " Ö و Ü " به علت اینکه " زبان فارسی این صداها ندارد و دراثر تاثیر پذیری " و یا به دلایل دیگر از بین رفته است، اما در شهرستان های شیروان، فاروج، قوچان، دره گز و ... حروف "Ö  و Ü " وجود دارند. نمونه ها : گؤز / Göz و گون : گین. در شهرستان های شیروان، فاروج، قوچان، دره گز و ... نیز می گویند. همچنین هؤل : Höl  و  اؤلوم : Ölüm  در گلوگاه زبان ترکمنی نیز تحت تاثیر فارسی بوده است و به همان شکل صداهای ö و ü تغییر یافته اند. در اینجا فقط ü به u تبدیل شده است. برای روشن شدن مطلب موارد زیر با مثال های فوق مقایسه کنید:

 

 گئز (gēz) به جای گوز (göz) به معنی چشم

 

ئیچ( îç ) به جای اوچ (üç)، به معنی سه

 

گین( gīn')  به جای گون ( gün) ، به معنی  روز

 

سیت ( sît ) به جای سوت (süt) ، به معنی  شیر

 

هل (heel) بجای هول ( hol ) ، به معنی  خیس

 

دئرت ( dīert ) به جای ( dört) ، به معنی چهار

 

 ائلمک (elmâk )به جای اولمک ( ölmek) به معنی مردن

 

بار (bar) بجای وار ( var) بمعنی , وجود داشتن

 

خاتین (xatin)  بجای قادین (qadin) و آرواد بمعنی زن ...... و غیره .

 

۶- در بعضی موارد، ترکی خراسانی شکل هائی را که یادآور زبان های دیگر ترکی است، ازخود نشان می دهد. از این جمله :

 

" ایلان " (  Ilân ) بمعنی مار (ترکمنی yılân) ،( ilan ) ترکی آذربایجانی را بخاطر می آورد.

 

 " دوداک " ( dūdak) بمعنی لب ها در ترکمنی دوداک ( dôdak ) در آذربایجانی دوداق ( dodaq) بسیار بیشتر از زبان های اوغوزی رایج در شرق یعنی ترکمنی و آذربایجانی که به لحاظ جغرافیایی به خراسانی نزدیک ترند، یادآور ترکی ترکیه دوداک : (dudak) است. شکل دودوک :dudok اوزبکی است.

 

 ۷- اضافه بر موارد فوق، ترکی خراسانی دارای بعضی اشکال ویژه است که در هیچ کدام از زبان های ترکی دیگر اوغوز مشاهده نمی شود. از این جمله :

 

-k  به عنوان صدای آخر همیشه به y–ی تبدیل شده ست. مثلا

 

 eşey به جای eşek، (ائششگ = ائششًی) به معنی  خر

 

 iney بجای inek،  اینه ی به به جای اینک معنی  گاومیش

 

  eley به جای elek، اله ی بجای الک به معنی غربال

 

 

 otirdi : اوتئر دی با " i " بسته به جایاوتوردو : oturdu به معنی نشست.

 

(به موازات این، otirdi با " i " باز به جای oturdu).

 

ائپک : (İpək)، " ایپه ی "  ( İpəy) به معنی ابریشم

 

 این وضع را می توان با تبدیل ک: k در اشکال ائششگ - ائششییم (eşek-eşeyim )توضیح داد.

 

 

۸-حرف " u " را پس از هجای اول به طور طبیعی به شکل" ı "می بینیم. به عنوان مثال اودین : odın به جای اودون : (odun) (هیزم)، حرف" u "در هجای اول نیز می تواند به " ı "تبدیل شود. مانند : بورون : Bırın (بینی) به بورین : burın به burun و  yımırta : یئمئرته : یومورته (تخم مرغ) بهyumırta به yumurta).

 

۹- ترکی خراسانی دارای کلمات منحصر به خود بسیاری است. از این جمله :

 

 eyāğe پدر بزرگ، eyane مادر بزرگ eyü به edgü âğa, ana، پدر خوب، مادر خوب. ( در ترکمنی این کلمه فقط در اصطلاح eygörmek به معنای دوست داشتن، خوش آمد، محافظت شده است).

 

 ağızke / آغیشکه (پنجره) که احتمالا از کلمه آغیز ağız به معنای دهانه ساخته شده است. در مقابل در زبان های دیگر جنوب غربی و در زبان " فارسی" پنجره "جایگزین شده است. در ترکی ترکیه  pencere و آذربایجانی pəncərə، ترکمنی pencire

 

۱۰- در بعضی موارد ترکی خراسانی خصوصیات باستانی را حفظ نموده است و از این نظر با ترکمنی در یک مسیر قرار دارد. از این جمله :

دربئرمک :  bermek به جای وئرمک : vermek حرف b حفظ شده است. مثالی دیگرBar بار :  بجای وار : var (بودن).

 

 

صدای ñ حفظ گردیده است. مانند اوتوردین : oturdiñ به جای oturdun اوتوردون، اونین دیلی : onıñ dili به جای اونون دیلی : onun dili .

 

۱۱- چند کلمه خاص ترکی خراسانی به عنوان آخرین مطلب داده می شود : اورنچه : ôrinçe (یونجه) در ترکی ترکیه و آذربایجانی یونجا : yonca، ترکمنی یوروجا : yorunça .

 

 

تولو : towli : تگرگ  ترکی ترکیه و آذربایجانی دولو : dolu، ترکمنی دولی : dolı، خلج توولو tuolo و اشکال مشابه از ریشه تولی : tôli در ترکی مادر. ترک های خراسان بیشتر تولو : tolu و تولی : tolı می گویند.

 

ائکی : eki در ترکی ترکیه و آذربایجانی و ترکمنی : ایکی iki ، اما اشکال مختص به لهجه ها در آذربایجانی ایککی : ekki، ترکمنی ائکئ eki .

 

ییغلاماق : yığlamak گریستن ترکی ترکیه و آذربایجانی آغلاماق :ağlamak، ترکمنی آغله مک : ağlamak ، اما کلمه ییغلامک : yığlamakدر بسیاری ازشیوه های دیگر ترکی کلمه ای شناخته شده است. شکل باستانی آن نیز ییغلا : yığla است. ترک های خراسان و اؤزبکستان به گریه " آغلاماق Ağlamaq " می گویند. درخراسان بزرگ از" بویوک " /Büyük کمتر و بیشتر از" کاتا " / " Kata " و بئ هئ بمعنی بزرگ استفاده می شود. کیچیک، کوچک می شود.

 

۱۲- همانطور که از مثال های فوق الذکر دیده می شود، ترکی خراسانی در بعضی موارد, -h – " ه  " را حفظ نموده است. اما این وضعیت مانند آنچه که در زبان خلج دیده می شود، ثابت و پایدار نیست. مانند : آذربایجانی hol و غیره، اما در ترکمنی ől .

 

۱۳- ازسوی دیگر ترکی آذربایجانی از بعضی لحاظ گذر از ترکی ترکیه به اوغوز شرقی را نشان می دهد. مثلا حالت مفعول پس از مصوت ni – نی، در ترکی ترکمنی kişi - ni، ترکی ترکیه –یی kişi - yi . به موازات این خراسانی نیز در بعضی موارد گذار از ترکمنی به اوغوز غربی را نشان می دهد. مثلا ایلان : ilan مانند ترکی آذربایجانی، در ترکی ترکیه yılan : ییلان.

 

 زبان ترکی خراسانی خصوصیات بسیار دیگری نیز دارد، ملزمه جمع آوری شده در مقاله دیگری منتشر خواهد شد، فعلا بدین مقدار بسنده می شود.

 

 خلاصه  اینکه، تحقیق و تدقیق و بررسی زبان های ترکی درایران، تابلوئی از منظر عمومی زبان های ترکی را که امکان بدست آوردن آن تا کنون فراهم نبوده است بدست میدهد. بدون انجام این بررسی، بنیانگذاری تورکولوژی مکمل و بی نقص امکان ندارد. قبل از هر چیز تشکل ایران از ملل مختلف از سوی دولت ایران باید به رسمیت شناخته شده و نباید به صورت مسئله ای که وجود ندارد انکار شود.

 

   بیشک مردم ایران فهیم و با درکند و پیشداوری ای بر علیه زبان ها و انسان ها ندارند. با اجرای اصول  قانون اساسی مربوط به زبان های مادری، ایران با ملل دارای حقوق برابرش، که صاحب فرهنگ و زبان های متفاوتند، می تواند به صورت سوئیس شرقی در آید و آن موقع است که زمان بررسی دقیق زبان های ملل مختلف ساکن در ایران ازجهات مختلف فرارخواهد رسید. و بدینگونه علم تورکولوژی به مقیاسی که از امروز نمی توان آنرا تخمین زد، غنی تر خواهد شد.

 

٭آنا دیلی بیرمیللتین چیرپینان اؤرگی دیر !٭

 

٭زبان مادری قلب تپنده یک ملت است ! ٭

پولدار که باشی...

 پولدار که باشی... 

برف بهانه ای میشود برای لباس نو خریدن 

با دوستان به اسکی رفتن , تفریح کردن و از زندگی لذت بردن..

اما خدا نکند فقیر باشی و برف ببارد...

از بیکار شدن پدر کارگرت بگیر تا غم پاره بودن کفشهایت  

وچکه کردن سقف خانه ات... 

چرا باید پول تعیین کند برف نعمت است یا ....عذاب !!!!

 
 
 

دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟

اعتبار اربعین امام حسین (ع‌)

اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته می‌شد. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه (از سال ۱۲۱)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.
روز سوم این ماه از سال ۶۴ روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.
روز ۲۰ صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع‌) یعنی کاروان اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند؛ و روزی است که جابر بن عبدالله بن حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن حضرت را زیارت کرد.
در این روز زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج نشانه است‌: خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز شب ـ به دست کردن انگشتری در دست راست‌، برآمدن پیشانی از سجده‌ و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز و زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق (ع) آورده است‌: «السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله ونجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌...»
این مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن‌پنجم درباره اربعین آورده است‌. طبعاً بر اساس اعتباری که این روز میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (ع‌) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیون‌ها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می‌شوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

 

۱. عدد چهل‌
نخستین مسئله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به‌عنوان مقدمه یادآور شویم‌:
اصولاً باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند به‌صرف اینکه در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، به‌ویژه آن‌ها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می‌کرده‌اند و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقل‌های دینی آمده‌، می‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما اینکه این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌. به‌عنوان نمونه‌، در ده‌ها مورد در کتاب‌های دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به‌عنوان صد نمی‌شود. همین‌طور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.
تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. به‌عنوان مثال‌، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از این هرچه گفته شود، نمی‌توان به‌عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفه الائمه‌ در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌ ائمه اطهار (ع) استناد کرده‌اند، اظهار می‌دارد، این مسئله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها، می‌توانند ده‌ها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است‌، کما اینکه این کار را کرده‌اند.

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌
یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آنکه سن‌ّ رسول خدا (ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسان‌ها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند. از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت‌.

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود. درباره بنی‌اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آن‌ها شده است‌. در این نقل‌ها آمده است که اگر کسی از امّت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آن‌ها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (ع‌) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابر دشمنانم می‌ایستادم.
مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچ‌گاه خالی نمی‌شود.
درباره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقل‌های کهن بکار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده است.
در روایت است که کسی که شراب‌خواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمی‌شود؛ و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا (ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود
این‌ها نمونه‌ای از نقل‌هایی بود که عدد اربعین در آن‌ها به کار رفته است‌.

 

۲. اربعین امام حسین (ع‌)
باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهم‌ترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: ۱ ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱ نماز شب + ۲۳ نوافل‌) ۲ ـ زیارت اربعین ۳ ـ انگشتری در دست راست ۴ ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی ۵ ـ بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.
اما اینکه منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م ۴۱۳) در «مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار (ع) است‌، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.
کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از اینکه روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌ الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌۶۴ هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین (ع) از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌.در همان‌جا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.
در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثمو کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آنکه در آن روز به مدینه رسیدند. به هر روی، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

 

۳. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هردوی این‌ها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آن‌ها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آن‌ها باید با متون کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آن‌ها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتاب‌هایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را درباره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:
در نخستین روز ماه صفر،
أدخل رأس الحسین (ع) مدینه دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:
لست من خندف ان لم أنتقم‌
من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌
لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌
قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌
و عدلناه ببدر، فاعتدل
وی روز اول ماه صفر را روزی می‌داند که سر امام حسین (ع) را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می‌خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می‌زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی ۷۰۰) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در ۱۶ ربیع الاول دانسته ـ یعنی ۶۶ روز پس از عاشورا می‌داند که طبیعی‌تر می‌نماید.

 

۴. میرزا حسین نوری و اربعین‌
علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌ و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و نقل‌هایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهراً وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آن‌ها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌.
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، در آن مطرح کرده است‌.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به اینکه شیخ طوسی در مصباح‌می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آنکه بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: اینکه اجازه بازگشت به کربلا به آن‌ها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده‌اند. ابن طاوس در اینکه جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند.
این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می‌رسد منطقی‌ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به اینکه‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌ و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشاره المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب ‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است؛ اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

 

۵. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌
شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمه الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین ‌نوشت‌ که اخیراً هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نه‌ صد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی درباره کربلاست که بسیار مفید و جالب است‌؛ اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان موفّق‌ نبوده است‌.
ایشان درباره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرت‌ها و مسیرها و زمان‌هایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. در این نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابراین، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتاب‌های معتبر تاریخ آمده است یا نه. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.
آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار (ع) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق (ع) انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است...
این زیارت‌، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه است. در بخشی از این زیارت درباره هدف امام حسین ‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله ‌و حیره الضلاله‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌».
خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به شهادت رساندند.

 

دو نکته کوتاه:
نخست آنکه برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام حسین (ع‌) یادآور شده است‌.
دوم اینکه ابن‌طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن اینکه اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به‌احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند.

منبع:http://karbobala.com/

خواستگاری معاویه از دختر حضرت زینب (س)

معاویه از مروان خواست دختر حضرت زینب را برای پسرش یزید خواستگاری کند. همسر حضرت زینب (س) اعلام کرد که اختیار دختر به دست دایی‌اش امام حسین (ع) است. مروان نیز این خواستگاری را به عنوان آشتی میان بنی هاشم و بنی امیه به اطلاع امام حسین (ع) رساند. امام نپذیرفت و او را به عقد پسر عمویش در آورد.

خواستگاری مروان ازعبدالله بن جعفر

مرحوم بحرانى در کتاب «عوالم» چنین نقل مى‌کند: معاویه به مروان ـ که استاندار حجاز بود ـ نامه‌اى نوشت و از وى خواست «ام‌کلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر» را براى فرزندش یزید خواستگارى کند. مروان به سراغ عبدالله بن جعفر رفت و جریان خواستگارى را با او در میان گذاشت.
عبدالله گفت: اختیار «ام‌کلثوم» به دست من نیست؛ بلکه به دست آقاى ما حسین بن علی (ع) است که دایى این دختر است.

 

واگذاری امر به امام حسین (ع)

موضوع را به اطلاع امام حسین (ع) رساندند؛ فرمود: «از خداوند طلب خیر مى‌کنم؛ خدایا این دختر را به آنچه مایه خشنودیت از آل محمّد است موفق بدار!»
روز موعود فرا رسید و مردم در مسجد رسول خدا (ص) اجتماع کردند، مروان نیز آمد و کنار امام حسین (ع) نشست و گفت: امیر مؤمنان! (اشاره به معاویه است!) به من فرمان داده است که «ام‌کلثوم» را براى «یزید» خواستگارى کنم و مهریۀ او را مطابق خواستۀ پدرش قرار دهم، به هر مقدار که باشد! همراه با آشتى میان دو قبیله (بنى‌ هاشم و بنى امیه) و نیز اداى دیون پدرش.
سپس خطاب به امام حسین (ع) گفت: بدان کسانى که به خاطر وصلت شما با یزید به حال شما غبطه مى‌خورند، بیشترند از کسانى که به یزید به سبب وصلتش با شما غبطه بخورند. (آنگاه گفت:) مایه شگفتى است که چگونه یزید براى کسى مهریه قرار مى‌دهد و حال آنکه وى در شأن و منزلت همتایى ندارد و مردم با توسل به روى او طلب باران مى‌کنند. اى اباعبدالله! سخنم را با نظر مثبت پاسخ بگو!

 

پاسخ امام حسین (ع) به خاستگاری مروان از دختر حضرت زینب (س)

امام حسین (ع) فرمود:

«اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى اِخْتارَنا لِنَفْسِهِ، وَ ارْتَضانا لِدِینِهِ وَ اصْطَفانا عَلى خَلْقِهِ، وَ اَنْزَلَ عَلَیْنا کِتابَهُ وَ وَحْیَهُ، وَ ایْمُ اللّهِ لا یَنْقُصُنا اَحَدٌ مِنْ حَقِّنا شَیْئاً إِلاَّ انْتَقَصَهُ مِنْ حَقِّهِ، فى عاجِلِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتِهِ، وَ لا یَکُونُ عَلَیْنا دَوْلَهٌ اِلاّ کانَتْ لَنَا الْعاقِبَهُ وَ لَنَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِین. یا مَرْوانُ قَدْ قُلْتَ فَسَمِعْنا. اَمّا قَوْلُکَ: مَهْرُها حُکْمُ أَبِیها بالِغاً مابَلَغَ، فَلَعَمْری لَوْ اَرَدْنا ذلِکَ ما عَدَوْنا سُنَّهَ رَسُولِ اللّهِ فی بَناتِهِ وَ نِسائِهِ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ ثِنْتا عَشَرَهَ أُوقِیَهً، یَکُونُ اَرْبَعَمِأَه وَ ثَمانِینَ دِرْهَماً.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: مَعَ قَضاءِ دَیْنِ اَبیها، فَمَتى کُنَّ نِسائُنا یَقْضِینَ عَنّا دُیُونَنا؟ وَ اَمّا صُلْحُ ما بَیْنَ هذَیْنِ الْحَیَّیْنِ، فَإِنّا قَوْمٌ عادَیْناکُمْ فِى اللّهِ، وَ لَمْ نَکُنْ نُصالِحُکُمْ لِلدُّنْیا، فَلَعَمْرِی فَلَقَدْ اَعْیىَ النَّسَبُ فَکَیْفَ السَّبَبُ.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: اَلْعَجَبُ لِیَزیدَ کَیْفَ یَسْتَمْهِرُ؟ فَقَدِ اسْتَمْهَرَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ یَزیدَ، وَ مِنْ أَبِ یَزیدَ وَ مِنْ جَدِّ یَزیدَ.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: اِنَّ یَزیدَ کُفْوُ مَنْ لا کُفْوَ لَهُ، فَمَنْ کانَ کُفْوُهُ قَبْلَ الْیَوْمِ فَهُوَ کُفْوُهُ الْیَوْمَ ما زادَتْهُ اِمارَتُهُ فی الْکَفاءَهِ شَیْئاً.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: بِوَجْهِهِ یُسْتَسْقَى الْغَمامُ، فَاِنَّما کانَ ذلِکَ بِوَجْهِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله).

امّا در مورد مسئلۀ صلح میان این دو قبیله، باید بگویم که ما با شما در راه خدا و براى خدا دشمنى کردیم و لذا حاضر نیستیم به خاطر دنیا با شما مصالحه کنیم!

وَ أَمّا قَوْلُکَ: مَنْ یَغْبِطُنا بِهِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَغْبِطُهُ بِنا، فَاِنَّما، یَغْبِطُنا بِهِ أَهْلُ الْجَهْلِ، وَ یَغْبِطُهُ بِنا أَهْلُ الْعَقْلِ.
فَأشْهِدُوا جَمیعاً اِنّى قَدْ زَوَّجْتُ ام‌کلثوم بِنْتَ عَبْدِاللّهِ بْنِ جَعْفَر مِنْ اِبْنِ عَمِّهَا الْقاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَر، عَلى اَرْبَعَمِائَه وَ ثَمانِینَ دِرْهَماً، وَ قَدْ نَحَلْتُها ضَیْعَتى بِالْمَدِینَهِ» أو قال «أرْضى بِالْعَقِیقِ، وَ إِنَّ غَلَّتَها فِى السَّنَهِ ثَمانِیَهُ آلافِ دینار، فَفیها لَهُما غِنًى اِنْ شاءَ اللّهُ»؛

ستایش مخصوص خداوندى است که ما را براى خویش اختیار نمود و براى دینش انتخاب کرد و ما را بر خلقش برگزید و کتاب و وحى خود را بر [خاندان] ما نازل فرمود. به خدا سوگند! هرکس حقى از ما را کم بگذارد، خداوند در دنیا و آخرت حقّش را کم خواهد گذاشت و هرکس بر ما ـ براى مدتى ـ سلطه یابد، باید بداند که عاقبت کار، از آنِ ما خواهد بود و این مطلب را به زودى خواهید دانست.
سپس فرمود: اى مروان! تو سخن گفتى و ما شنیدیم [و اکنون ما مى‌گوییم و تو بشنو]:
امّا اینکه گفتى مهریۀ این دختر، مطابق خواستۀ پدرش ـ هر چند زیاد باشد ـ خواهد بود، به جانم سوگند! ما هرگز از سنت رسول خدا در مهریۀ دختران، همسران و اهل بیتش تجاوز نخواهیم کرد. که [مهر السنه است] همان دوازده «اوقیه» [واحدى است در وزن] که برابر با ۴۸۰ درهم است.
و اما اینکه گفتى: دیون پدرش را نیز ادا خواهیم کرد؛ [اى مروان!] از چه زمانى زنان ما دیون ما را ادا مى‌کردند [که امروز چنین شود؟]
و امّا در مورد مسئلۀ صلح میان این دو قبیله، باید بگویم که ما با شما در راه خدا و براى خدا دشمنى کردیم و لذا حاضر نیستیم به خاطر دنیا با شما مصالحه کنیم!
به جانم سوگند! [براى سازش با شما] از قرابت نسبى [بنى‌ هاشم با بنى امیه] کارى ساخته نیست، تا چه برسد به قرابت سببى [پیوند زناشویى].


و امّا آن سخنت که گفته‌اى: تعجّب مى‌کنم چگونه یزید مهریه قرار مى‌دهد، پاسخ آن این است که کسى که از یزید و پدر و جدّش بهتر است، مهریه قرار مى‌داد [چه برسد به یزید!]
و اما پاسخ این سخنت که گفتى: یزید کفو و همتایى ندارد این است که آن کس که قبل از امروز کفو او بوده، همین امروز نیز کفو اوست بدون آنکه فرمانروایى وى چیزى بر شأن او بیفزاید.
و اما آن سخنت که دربارۀ یزید گفته‌اى با توسل به روى وى طلب باران مى‌شود، این تنها به برکت چهرۀ رسول خدا بوده است[نه یزید].
و اما اینکه گفته‌اى: کسانى که به خاطر وصلت با یزید به حال ما غبطه مى‌خورند، بیشتر از کسانى هستند که به حال یزید به جهت وصلتش با ما غبطه خواهند خورد؛ پاسخش آن است که فقط نادانان به خاطر وصلت ما با یزید، به حال ما غبطه مى‌خورند، ولى عاقلان و خردمندان، به حال یزید به سبب وصلتش با ما غبطه خواهند خورد.

 

تزویج ام کلثوم و پسر عمویش توسط امام حسین (ع)
[سرانجام امام (ع) پس از سخنانى فرمود]: «همگى شاهد باشید که من «ام‌کلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر» را به ازدواج پسر عمویش «قاسم بن محمّد بن جعفر» درآوردم! و مهریه‌اش را ۴۸۰ درهم قرار دادم و زمین حاصلخیزم را در مدینه نیز به این دختر بخشیدم». ـ یا اینکه فرمود: ـ «مزرعه‌ام را در سرزمین عقیق به وى بخشیدم که درآمد آن سالانه ۸ هزار دینار است و همین مزرعه براى زندگى این دو کافى است، ان شاء الله!».[
این سخنان تیرى بود که بر قلب ناپاک یزید خصوصاً، و بنى امیّه عموماً، نشست و نقشه‌اى را که براى فریب مردم، از طریق نزدیکى به بنى هاشم، کشیده بودند نقش بر آب کرد.
بنى امیه افراد منفور و آلوده‌اى بودند که مى‌خواستند از طریق انتساب به بنى هاشم در میان مردم کسب آبرویى کنند و پایه‌هاى قدرت شیطانى خود را از این طریق تقویت نمایند؛ یک نمونۀ آن جریان خواستگارى ام‌کلثوم ـ دختر عبدالله بن جعفر ـ بود.
ولى امام حسین (ع) به موقع اقدام فرمود و تیر آنها به سنگ خورد، و ساحت مقدس بنى هاشم با انتساب به بنى امیه آلوده نشد.

منبع:http://karbobala.com/